مقدمه
مفاهيمي همچون يادگيري گروهي، يادگيري سازماني، و سازمانهاي يادگيرنده، مفاهيمي كمابيش نزديك و نسبتا جديد در عرصه مديريت و مباحث رفتار سازماني هستند كه به اقتضاي پيچيدگي ها و تغييرات محيطي و پيدايي نيازهاي جديد پا به عرصه وجود گذاشته و امروزه دغدغه اصلي انديشمندان اين رشته علمي ـ كاربردي را تشكيل مي دهند.
امروزه با توسعه دانش و فناوري و گسترش حيطه هاي كسب و كار، از جمله سازمان هاي مجازي يا تحت شبكه، محيط كسب و كار به محيطي رقابتي و پر از چالش تبديل گرديده و پارادايم هاي جديدي ظاهر شدهاند كه بقا را براي بسياري از سازمانها مشكل ساخته است. مركزيت اين پارادايم جديد، يادگيري است. بنابراين، سازمانهايي موفق هستند كه زودتر، سريعتر، و بهتر از رقبا ياد بگيرند. به عبارتي سادهتر، از مسائل مهم سازمانهاي عصر حاضر سرعت تغييرات محيطي و رشد فزاينده دانشها و مهارتهاي مديريتي است. در چنين محيطهايي پويا، تداوم حيات سازمانها در گرو انطباق آنها با تغييرات محيطي است. اين تغييرات ضرورتهايي را به بار آورده كه يكي از مهمترين آنها مسئله يادگيري مستمر است؛ بدين صورت كه سازمانها براي آنكه بتوانند همچنان در گردونه رقابت باقي بمانند، نيازمند برخورداري از مهارت بقا و رقابت هستند. اين مهارت عبارت است از ايجاد تغيير در سازمان همگام و همراه با تغييرات محيطي. عامل اصلي تغيير و يكي از مهمترين مهارت ها در اين زمينه يادگيري است. بدينترتيب، يادگيري عامل كليدي مورد نياز سازماني است كه ميخواهد در دنياي جديد اقتصادي پا برجا بماند. يادگيري مهمترين راه براي بهبود عملكرد در درازمدت است و در آينده نزديك تنها سازماني ميتواند ادعاي برتري كند كه قادر باشد از قابليتهاي تعهد و ظرفيت يادگيري افراد در تمامي سطوح سازمان به نحو احسن بهرهبرداري نمايد.
يادگيري چيست و چگونه صورت ميگيرد؟
چيستي يادگيري و تحقيق در مورد فرايند آن خود موضوعي است ديگر، اما آنچه كه براي مديريت در سازمانهاي امروزي از اهميت اساسي برخوردار است صرفا اين نيست كه همواره در سازمان برنامههاي آموزش براي افراد وجود داشته باشد، بلكه امروزه مهمترين مهارت چگونه ياد گرفتن است؛ به اين معنا كه امروزه با برگزاري دورههاي آموزش در واحد منابع انساني سازمانها و برنامههاي يادگيري از اين دست، نميتوان انتظار داشت سازمانها بتوانند در برابر تهاجمهاي روزافزون رقباي داخلي و بينالمللي خود ادامه حيات دهند، بلكه سازمانهايي تاب مقابله با تحولات سريع محيطي را دارا خواهند بود كه در سطح گسترده ياد بگيرند و همواره در حال يادگيري باشند، به گونهاي كه تمام فعاليتهايي كه در سازمان انجام ميدهند، با يادگيري همراه باشد؛ يادگيري مستمر و هميشگي. اگر يادگيري در سازمان به اين صورت تحقق پيدا كرد ميتوان انتظار داشت كه اين سازمان به يك سازمان يادگيرنده تبديل شده است و در آن، افراد به طور مستمر تواناييهاي خود را فزوني بخشيده، به الگوهاي جديد فكري ميرسند، انديشههاي جمعي در آن نضج ميگيرد و سرانجام افراد سازمان «چگونه ياد گرفتن»، يعني به اتفاق هم آموختن و در گروه يادگرفتن را ميآموزند: «يادگيري گروهي».
يادگيري گروهي
يادگيري گروهي بدين معناست كه تيمها قادر باشند به عنوان يك هويت واحد فكر كرده، خلق كنند و بياموزند. متفكران بسياري از جمله پیتر سنگه و پاولوسکی به بحث از يادگيري گروهي و مشخصات آن و چگونگي دستيابي به آن همت گماشتهان. پاولوسکی يادگيري تيمي را مدخل يادگيري سازماني دانسته تأكيد ميكند كه يادگيري تيمي پلي است براي تبديل يادگيري به دانش سازماني، به نحوي كه براي همه به اشتراك گذاشته شود . سنگه نيز يادگيري جمعي را فرايندي ميداند كه طي آن ظرفيت اعضا توسعه يافته و به گونهاي همسو ميشود كه نتايج حاصله از آن چيزي خواهد بود كه همگان واقعا طالب آن بودهاند. به تعبيري ديگر، يادگيري گروهي عبارت است از توانايي يك سازمان در كسب بصيرت از تجارب خود و ديگران (افراد، گروهها، الگوها و…) و ايجاد تغيير در چگونگي عملكرد خود بر اساس بصيرت جديد. وقتي ميتوان به يادگيري گروهي و سازماني مطمئن شد كه سازمان دانش و آگاهي جديد خلق كند و از آن در عمل استفاده نمايد.
اهميت يادگيري گروهي
امروزه به يادگيري گروهي بيش از يادگيري فردي اهميت داده ميشود؛ زيرا زيربناي يادگيري مباحثه و گفتوگوست كه به صورت جمعي صورت ميگيرد. يادگيري در گروه بهتر و سهلتر صورت ميگيرد. افراد وقتي كه در جمع قرار ميگيرند، خلّاقيت بيشتري از خود نشان ميدهند. يادگيري در جمع باعث نيروافزايي ميشود. در نهايت اينكه يادگيري گروهي زيربناي يادگيري سازماني است. سازمان يادگيرنده وقتي به وجود ميآيد كه قبلاً گروههاي يادگيرنده شكل گرفته باشند. يادگيري گروهي هسته اوليه يادگيري در تمام سازمانهاي يادگيرنده است. هرچند كه يادگيري گروهي، خود بر قاعده «قابليتهاي فردي» استوار است، اما اين مسئله را نبايد از نظر دور داشت كه بنا به گفته بوهم، فيزيكدان و از پيشگامان نظريه كوانتوم، «فكر پديدهاي مشاركتي است.» در نتيجه، افزايش توانايي افراد نيز تا حد زيادي به مشاركت آنها در تفكر و يادگيري گروهي وابسته است.
يادگيري گروهي، تأثيرات غيرقابل انكاري در رشد و بالندگي سازمانها دارد. از جمله تأثيرات مثبت آن ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. خلق دانش و استفاده بهينه از آن
2. مشاركت و استفاده از تمام افراد در تمام سطوح سازمان
3. حذف فردگرايي و استقبال از اختلاف و تعارض در عقايد و ديدگاه ها
4. توجه به علايق، نيازها، و انتظارات مخاطبان با توجه به شرايط جسمي، روحي، و فكري آنها
5. ديد سيستمي و كلگرايانه به سازمان و همه را با هم ديدن
6. توجه به بهرهوري (كارايي + اثربخشي) در كل فعاليتهاي سازمان
7. ايجاد و خلق الگوهاي جديد يادگيري (حل مسئله، ايفاي نقش، و…)
8. ايجاد جوّ تفكر در بين كاركنان و درگير نشدن آنها در كارهاي اجرايي صرف
9. توجه به كيفيت و كميّت و فرايندهاي تعريف شده يادگيري تا حصول نتيجه مشخص و عيني
10. استقبال از بازخوردهاي همكاران براي انتقال پيشنهادها و انتقادها
11. افزايش اعتماد به نفس در كاركنان
12. ارتقاي مهارتها، دانشها و تواناييهاي ادراكي كاركنان